ای زده مطرب غمت در دل ما ترانهای در سر و در دماغ جان جسته ز تو فسانهای چونک خیال خوش دمت از سوی غیب دردمد ز آتش عشق برجهد تا به فلک زبانهای زهره عشق چون بزد پنجه خود در آب و گل قامت ما چو چنگ شد سینه ما چغانهای آهوی لنگ چون جهد از کف شیر شرزهای چون برهد ز باز جان قالب چون سمانهای ای گل و ای بهار جان وی می و ای خمار جان شاه و یگانه او بود کز تو خورد یگانهای لطف و عطا و مهر طبل وصال میزند گر نکند وصال تو بار دگر بهانهای خیالش خیمه زد بر خانه دل بر او یارب مبارک باد منزل