خورشید به دریا زد و برخاست بخارم تا ابر شوم بر سر چتر تو ببارم تو میوه درباری یک شاخه دوری من میوه افتاده چرخ تره بارم ته دست نشستی پی آزار که هستی ای آس دل گمشده بر میز قمارم دامان تو چین دارد و دیوار بلند است دستم برسد یا نرسد شکرگزارم اینگونه ورانداز مکن آینه ها را حیف است تو را تن به سفر داده ببینم ای قهوه شیرین شده با قاشق رویا تلخ است تو را از دهن افتاده ببینم صد بار قلم تیز شد و خاطره نگذاشت یک جمله شکایت به نگارم بنگارم ته دست نشستی پی آزار که هستی؟ ای آس دل گمشده بر میز قمارم دامان تو چین دراد و دیوار بلند است دستم برسد یا نرسد شکرگزارم