تو کوچه ها دنبال تو بودم، بارون نشونیتو به من گفته دنبال رَدت رو که می گیرم، یه اتفاق خوب می اُفته تو میرسی از مرز تنهایی، دنیا از این حس باخبر میشه من سمت ابرا میرم و کم کم، بارون به تو نزدیگ تر میشه تو سمت رویای خودت میری، من سمت تنهایی این کوچه گل میکنی اما نمیدونی، مشت تمام آدما پوچه من این خیابونا رو میشناسم، اما فقط تو بی نشون بودی رفتی از اینجا چند سالیه، کاشکی یه بار همسایمون بودی تو سمت رویای خودت میری، من سمت تنهایی این کوچه گل میکنی اما نمیدونی، مشت تمام آدما پوچه شاید یه جایی بین این مردم، از حال و روزم باخبر باشی کاشکی زمانی که میام خونه، در میزنم تو پشت در باشی شاید یه جایی بین این مردم، از حال و روزم باخبر باشی کاشکی زمانی که میام خونه، در میزنم تو پشت در باشی تو سمت رویای خودت میری، من سمت تنهایی این کوچه گل میکنی اما نمیدونی، مشت تمام آدما پوچه، مشت تمام آدما پوچه