در سرم از عشقت این سودا خوش است در دلم از شوقت این غوغا خوش است چون جمالت برنتابد هیچ چشم جملهٔ آفاق نابینا خوش است چون تو خونین میکنی دل در برم گرچه دل میسوزدم اما خوش است گر نباشد هر دو عالم گو مباش تو تمامی با توام تنها خوش است غرق دریا تشنه میمیرم مدام این چه سودایی است این سودا خوش است