یه عمره تو غم و دردم یه عمر از قهر رنجیدم که دارم تو تب و حسرت تقاص عشقو پس میدم نگاهم خسته و گیجه دلم داغون و افسردس غرورم مثل دستای بیابونا ترک خوردس همیشه دیر فهمیدم یکی پشت تو پنهونه بهاری که تو حرفاته یه جورایی زمستونه ولی با اینهمه بازم تو فکر بودنت موندم به عشق بازی آخر همه برگامو سوزوندم ولی با اینهمه بازم تو فکر بودنت موندم به عشق بازی آخر همه برگامو سوزوندم نمیتونم تک و تنها تو تقدیر سفر باشم تو فکر ما شدن بودم نمیخوام یه نفر باشم چقدر از زندگی مونده چقدر دل مرده و پیرم یه عمره تو غم و دردم چقدر آهسته میمیرم ولی با اینهمه بازم تو فکر بودنت موندم به عشق بازی آخر همه برگامو سوزوندم ولی... ولی با اینهمه بازم تو فکر بودنت موندم به عشق بازی آخر همه برگامو سوزوندم