رنگ موهاش هیچ وقت عوض نشد جز کتونی کفشی رو پاش نکرد منو یاد شعر سعدی مینداخت چیزی جز سادگی زیباش نکرد کسی که وقتی هوا بارونی بود پریشون حال پرنده ها میشد از چشاش عشق رو گونه هاش میریخت کل دنیا توی قلبش جا میشد اونقدر جواب خوبیشو ندید که یه شب زد به سرش گذاشت رفت بس که سرد و گرم شد نگاه من قلب نازکش تَرَک برداشت و رفت اونقدر جواب خوبیشو ندید که یه شب زد به سرش گذاشت رفت بس که سرد و گرم شد نگاه من قلب نازکش تَرَک برداشت و رفت مثل خاطرات بچگی باید به مرور کردنش دلخوش بود کسی که زندگی میداد بهم رفتنش چقدر آدمکش بود با یه قطره خونمونو آب بُرد لحظهی آخر غماشو فاش کرد رو زمین افتاد اشکش وقتی خم شد و کتونیاشو پاش کرد اونقدر جواب خوبیشو ندید که یه شب زد به سرش گذاشت رفت بس که سرد و گرم شد نگاه من قلب نازکش تَرَک برداشت و رفت اونقدر جواب خوبیشو ندید که یه شب زد به سرش گذاشت رفت بس که سرد و گرم شد نگاه من قلب نازکش تَرَک برداشت و رفت