اینجا رادیو هجده بنفش است. رادیویی که هجده است و از قضا بنفش بودنهایش را دوست دارد. روزی خواهد آمد که دنیا را سکوتی ابدی فرا خواهد گرفت. دیگر هیچ جنبندهای راه نمیرود و هیچ بلبلکی هم نمیخواند؛ نه اینکه گمان برید همه مردهاند، آن روز دیگر کسی اشتیاقی برای صدایی ندارد! همه دلشان مرده است و توانشان تمام شده است. شاید این هم نوعی مرگ باشد. آن روز است که اگر فقط یک صدا بتواند باشد، صدای همین دخترک همواره بنفش و مهربان است. آن روز فقط مهربانی میتواند سکوت جهان را بشکند.
اینجا رادیو هجده بنفش است و قرار است فریاد نسلی باشد که مهربان است و یا حداقل سعیاش را میکند که مهربان باشد.