دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران دو خوابآلوده بربودند عقل از دست بیداران الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران گر آن عیار شهرآشوب روزی حال من پرسد بگو خوابش نمیگیرد به شب از دست عیاران دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران دو خوابآلوده بربودند عقل از دست بیداران