لبخند تو ، اسطوره می سازه تو یه آوانگاردی توو این دوران یه تابلوی نقاشیه چشمات مثل مونالیزایی اما توو تهران با خنده هات ، دنیام عوض میشه روو این تنم ، باگریه دستات تحریف نمیشه با تو تاریخم شبیه آشیلم توی رویات وقتی نباشی اسیرم توو اردوگاه کار اجباری فکر فرار از آشویتسم فرار از این تاریخ تکراری یه روز می بینمت هرجا که باشی نجیب زاده ی آریایی مثل میترا با بی مهری می جنگی تو یه آرماگدونی انتزاعی به یادم باش تو این بوران نفرت توو شهری که به آلزایمر دچاره توو روزایی که عشق مصلوب میشه مسیحای دروغی بیشماره وقتی نباشی اسیرم توو اردوگاه کار اجباری فکر فرار از آشویتسم فرار از این تاریخ تکراری وقتی نباشی اسیرم توو اردوگاه کار اجباری فکر فرار از آشویتسم فرار از این تاریخ تکراری