متن آهنگ دکلمه ی غزل هنوز پنجره باز است و ماه می خندد - قطعه ی هم راز
هنوز پنجره باز است و ماه می خندد
هنوز پنجره باز است و ماه می خندد
سحر به تیرگیِ شامگاه می خندد
اسیر سایه و بهت ام، که گُل جدا از نور
به بلبلی که شد از غم تباه می خندد
میان نحسیِ بوف و همای خوشبختی
به انتخابِ تو هر اشتباه می خندد
غریق بغض مو تردید و این تفاوت ها
سراب تشنه به مردانِ راه می خندد
به هر مترسکِ کاهی دلی که شد شیدا
کلاغِ شب زدۀ رو سیاه می خندد
تساویِ من و تو عاشقانگی کم داشت
تساویِ من و تو عاشقانگی کم داشت
به جمع کم شده ام، اشک و آه می خندد
رها اگر شده ام از سکوتِ هر دیوار
هنوز پنجره باز است و ماه می خندد