توي اين اتاق تاريك پرده ها رو كشيدم بارون ميخوره تو شيشه و اما تو نيستي پيشم بارون پاييز بي تو سرده دستام بدون تو اينجا يخ كرده ديگه حتي صدام در نمياد نگامو دوختم به كوچه تا بياد
آفتاب من اينجا گم شده سرده بي تو باور كن سرده من كه بي تو لحظه اي سر نكردم نميتونم باور كنم كه نيستي پيشم هنوز يادمه بار آخر عصبي بودمو نكردمت باور كاشكي كه اونروز برگرده دستاتو بگيرم بار آخر همه چي اينجا مثل يه فيلمه زندگي كه نيست فقط پيش ميره داشتمت اما فكر نميكردم يه روز ميري و من مي مونم و دردم كاشكي فقط يه بار برگردي ببينم كه چطور اين مدت و سر كردي شايد تو هم الان مثل مني غرورتو بشكن چقدر سردي