تفاوتی نمی کند بنفشه با حضور تو ببین که در نگاهِ من یک شاخه پیداست اثر ندارد این غزل اگر نه در هوایِ توست که بی صدایِ پای تو این کوچه تنهاست عذابِ بی تو ماندنم ترانه ای نمی شود بمان که هر عبور تو هم سوی رویاست مرا به بندِ غم نده به شِکوه پاسخم نده ببین که این شبانه هم بی شوقِ فرداست به جرعه های ساغرت به چشم بی برابرت به شعله های آذرت دل می سپارم مرا به موطنم بده وطن به بودنم بده که در نَشیبِ جاده های بی سوارم عذابِ بی تو ماندنم ترانه ای نمی شود بمان که هر عبور تو هم سوی رویاست مرا به بندِ غم نده به شِکوه پاسخم نده ببین که این شبانه هم بی شوقِ فرداست به جرعه های ساغرت به چشم بی برابرت به شعله های آذرت دل می سپارم مرا به موطنم بده وطن به بودنم بده که در نَشیبِ جاده های بی سوارم به جرعه های ساغرت به چشم بی برابرت به شعله های آذرت دل می سپارم مرا به موطنم بده وطن به بودنم بده که در نَشیبِ جاده های بی سوارم