تو که هم قدم بارانی به نسیم سحر می مانی گیسویت گندمزار پرده از شب بردار به نگاهی آرامم کن ای صدای سازم هر نفس دمسازم به نگاهی آرامم کن بیتابم ازین شیدایی بی تو چه سازم با این همه تنهایی چشمان تو شد آیینهٔ من جز مهر تو نیست در سینه من تو که هم قدم بارانی به نسیم سحر می مانی گیسویت گندمزار پرده از شب بردار به نگاهی آرامم کن ای صدای سازم هر نفس دمسازم به نگاهی آرامم کن