چقدر نزدیکه دلهامون، ولی دستای ما دوره کلاف زندگی ما چرا اینطور گره کوره توی شبگریه ها غرقی، چقدر سردرگم و سردی به روزای طلاییمون چجوری میشه برگردی تو این دریای طوفانی باید با هم یکی باشیم بذار تا مثل اون روزا توی یک قاب عکس جا شیم تو رو غمگین که میبینم همه دنیامو میبازم تو هم میدونی به عشقت هنوزم خیلی مینازم به این عشق قدیمیمون بده یک فرصت تازه میمیرم پای تو وقتی دوست دارم بی اندازه باید یادت بیاد حالا تمام خاطره هامون صدا کن اسممو بازم تا بارونی شه چشمامون من و تو وقتی ما باشیم جهانم زیر و رو میشه یه فصل تازه تو راهه اراده کن شروع میشه