هرجا بی تو تنها ماندم از تو گفتم از تو خواندم با من خسته چه کرد شب گرم رسیدن تو دل به هوای تـو رفت، به هوای تپیدن تـو از قفسی که نداشت تـب و تــاب پریدن تـو خنده ی گرم تو برد عطش لب بسته ی من شد به هوای تو بــاز پرو بال شکستــه ی من رام کسی نشود دل با تو نشسته ی من از تو هرگز برنگردم، هر چه تنها تر شوم عاشقم کن تا در این دلشوره ها باور شوم زیر سقـف سـرد آرامــش نمــی مانــم دگر چتر باران خورده عشقم که با تو تـر شوم حال من حال به غارت رفته دیوانه هاست عشـق بی پـروا کمک کن تـا پریشان تـر شوم عشـق بی پـروا کمک کن تـا کمی بهتـر شوم بر نگردانــــم به تــاریکی از این روز بلنـــد بگذر از من مثل باد صبح تـــا پرپر شـوم عشـق بی پـروا کمک کن تـا کمی بهتـر شوم با من خسته چه کرد شب گرم رسیدن تو دل به هوای تـو رفت، به هوای تپیدن تـو از قفسی که نداشت تـب و تــاب پریدن تـو خنده ی گرم تو برد عطش لب بسته ی من شد به هوای تو باز پر و بال شکسته من رام کسی نشود دل با تو نشسته من