همیشه ساکت و سردی کی جز من اینو میفهمه چقد رنگ چشات خوبه نگاهت اما بیرحمه به تو دل دادم و قلبم حالا آوار و متروکه من اونم که به دنیا و به امثال تو مشکوکه همون که باورت کرد و تو رویاهاش کنارت بود نمیدونست یکی دیگه تو قلب بیقرارت بود همون که هر شب و هر روز به عکسات خیره میمونه همون که آخر قصه همیشه میشه دیوونه روزای بی تو بودن درگیر خاطراتت تا بینهایت شب دلم تو انتظارت آوار شد و شکست و ندیدی چشم به راهه طفلی دلم نفهمید این عشق اشتباهه حالا چشمام روی دیوار به یه عقربه دل بسته با اینکه بی تو این خونه شده از ساعتا خسته دیگه هیشکی به غیر تو نمیشه زندگیم باشه شاید بانی برگشتت همین یکدندگیم باشه