بگو به باران ببارد امشب بگو بگو به باران ببارد امشب بگو بشوید از رخ غبار این کوچه باغ ها را که در زلالش سحر بجوید ز بی کران ها حضور ما را که در زلالش سحر بجوید ز بی کران ها حضور ما را به جست و جوی کرانه هایی که راه برگشت از آن ندانیم من و تو بیدار و محو دیدار سبک تر از ماه تاب و از خواب روانه در شط نور و نرما ترانه ای بر لبان بادیم بگو به باران ببارد امشب بگو بشوید از رخ غبار این کوچه باغ ها را