از سرِ شب تا تهِ خوابی که بی ما رفته بود چشمای کوچه ببافم با خیالت گیسِ شهروُ بافه بافه شبُو سَر میرم از کوچی که بی برگشتوُ بنبسته بیفته احتمالم تهِ فالای قهوه کافه کافه نه می تابی نه بیتابم تمام کوچو میخوابم که از این آسمون ساکت و سنگی دوباره رد بشن شاید پلیکان های دلتنگی پلیکان های دلتنگی...