در پرسه زدن هاي قدمهام هر لحظه تو بودي نگرانم بي حوصله تا فاصله رفتم هر آينه داد از تو نشانم هر آينه داد از تو نشانم دستي شدي آنجا كه بريدم ماندي كه صبورانه بمانم بي رويه تو در ذهن نفس هام بودن نتوانم نتوانم مي خواهمت اي خواهشه دلخواه در تاب و تبه نبضه زمانم اي سازه خوش آوازه رهايي هر جا كه تو خواهي بكشانم هر جا كه تو خواهي بكشانم زيباييه تن پوشه حضوري بر قامت اندامه جهانم در حافظه عشق نگنجد اين حالته شور و هيجانم اين حالته شور و هيجانم مي خواهمت اي خواهشه دلخواه در تاب و تبه نبضه زمانم اي سازه خوش آوازه رهايي هر جا كه تو خواهي بكشانم هر جا كه تو خواهي بكشانم