خرابه حال من چرا شراب چشم مست تو نمیشود دمی عیانی به جستجوی تو تمام سال و ماه گشتهام بگو کجای این جهانی به انتها رسیدهام در ابتدای این سفر مرا از این شکستگی به جمع خلوتت ببر بگو کجای این جهانی بگو تو هم بسان من چنین خراب میشوی دچار این شکنجهی خیال و خواب میشوی خیال و خواب هرشبم! بیا که بیتو در تبم چرا نمیفتد دمی طنین اسمت از لبم