بارون، دل من پُره از یه نفر تووی شهر بارون، ازش دلخورم اما دیوونشم بارون، کاری کرد که از آدما خسته بشم بارون، نمیتونم ازش چرا دست بکشم آخر، شدم اون که فقط داره میده تقاص آخر، دیدی رفت و بهم زد تیر خلاص بارون، چشام هر چی که بارید خالی نشد تو یه کاری بکن، من که کردم هر کاری نشد بارون، میدونی شب چندمه منتظرم؟ بارون، بگو بهش پر حرف شده پشت سرِ من بارون، میدونی دل من بد تنگه براش تو بگو آخه فایده نداره که گفتنِ من بارون، میدونی شب چندمه منتظرم؟ بارون، بگو بهش پر حرف شده پشت سرِ من بارون، میدونی دل من بد تنگه براش تو بگو آخه فایده نداره که گفتنِ من ببار پنهون کنش از صورتم اشکای سردو من خسته ام از بس که خوردم از دست حرفای مردُم دوباره باریدی و من دوباره تنهای تنهام بارون تو میدونی، بگو اون کجاست الآن؟ بارون، میدونی شب چندمه منتظرم؟ بارون، بگو بهش پر حرف شده پشت سرِ من بارون، میدونی دل من بد تنگه براش تو بگو آخه فایده نداره که گفتنِ من بارون، میدونی شب چندمه منتظرم؟ بارون، بگو بهش پر حرف شده پشت سرِ من بارون، میدونی دل من بد تنگه براش تو بگو آخه فایده نداره که گفتنِ من