من اشکِ فرو ریخته از چشم فراتم بشناس منو... من یکی از گریهکناتم من شمع عزای تورو خاموش نکردم اون تکیهی کوچیکو فراموش نکردم آه ای تنِ صدچاک پر از نیزهشکسته ای بغض تو در چشم خداوند نشسته آه از دل رنجیدهی زینب که حسینش بیسر به عزای زن و فرزند نشسته
کی گفته غریبیم عزیزِ دلِ خواهر در هردو جهان نیست کسی از تو تنیتر صدبار در این فاصله رو خاک نشستم فریاد زدم صددفه با گریه برادر... ای بندِ دلِ حیدرِ کرار ابوالفضل بندِ جگرم پاره شد انگار ابوالفضل بعد از تو حسینم تک و تنهاس کجایی آتیش زدن خیمه رو عباس کجایی
دنبال تو با قد کمون اومده مادر بالای سرت سینهزنون اومده مادر با قد کمون اومده و روشو گرفته پهلوی تو افتاده و پهلوشو گرفته ای بندِ دلِ حیدرِ کرار ابوالفضل بندِ جگرم پاره شد انگار ابوالفضل بعد از تو حسینم تک و تنهاس کجایی آتیش زدن خیمه رو عباس کجایی