دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم ابروی یار در نظر و خرقه سوخته جامی به یاد گوشه محراب میزدم چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ فالی به چشم و گوش در این باب میزدم نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم بر کارگاه دیده بیخواب میزدم ساقی به صوت این غزلم کاسه میگرفت میگفتم این سرود و می ناب میزدم