مرده بدم زنده شدم
مرده بدم زنده شدم
گریه بدم خنده شدم
گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
دیده سیر است مرا
دیده سیر است مرا
جان دلیر است مرا
جان دلیر است مرا
زهره شیر است مرا زهره ی تابنده شدم
گفت که تو مست نه ای
رو که ازین دست نه ای
رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
گفت که تو شمع شدی قبله ی این جمع شدی
شمع نیم جمع نیم
شمع نیم جمع نیم
دود پراکنده شدم
دود پراکنده شدم
شکر کند خاک دژم از فلک و چرخ به خم
کز نظر وگردش او نورپذیرنده شدم
باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان
کز رخ آن شاه جهان فرخ فرخنده شدم
مرده بدم زنده شدم
مرده بدم زنده شدم
گریه بدم خنده شدم
گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
دیده سیر است مرا
دیده سیر است مرا
جان دلیر است مرا
جان دلیر است مرا
زهره شیر است مرا زهره ی تابنده شدم