قرار بود پاییز برگردی
گفتی که حالت باز خوب میشه
من توو همون خیابون ایستادم
کجایی پس داره غروب می شه!
می ترسم از نگاهِ این مردم
باید نذاریم مشتمون وا شه
یه جوری پیدا کن منو شاید
این آخرین پاییز من باشه
داره زمستون می رسه! چرا نمی رسی؟
نگاهِ من دلواپسه، چرا نمی رسی؟
سردمه توو بارون میخوام، دستامو ها کنی
از گریه با چتر خودت، منو جدا کنی
اگه خودت اینو نمی گفتی
به دیدن تو دل نمی بستم
چند ساله که تو راه افتادی
چند ساله من منتظرت هستم
داره زمستون می رسه! چرا نمی رسی؟
نگاهِ من دلواپسه، چرا نمی رسی؟
سردمه توو بارون میخوام، دستامو ها کنی
از گریه با چتر خودت، منو جدا کنی
منو جدا کنی...