منش و سلوك، طرز حرفزدن، شیوۀ فكركردن و احساسات آدمی وابسته به تربیت است. معیارها و ارزشها، اعتقادات، رفتارهای پسندیده و ناپسند، همگی ریشه در تربیت دوران كودكی و نوجوانی دارد.
بار سنگین این مهم بر دوش پدر و مادر است، پدر و مادری كه قصد دارند بهترین الگوهای تربیتی را به فرزندانشان ارائه دهند.
مگر این پدر و مادرها چند بار فرزندپروری را تجربه كردهاند كه از خود انتظار دارند تربیتی بدون نقص و كامل ارائه دهند؟
هر كودك شاخصههای ویژۀ خود را دارد و تجربۀ تربیتكردن او نیز منحصربهفرد است. بنابراین تجربۀ بزرگكردن یك فرزند ضامن بدون خطا بودن در تربیت فرزند بعدی نیست.
ما سعی میكنیم با استفاده از تجربههای دیگران راهكارهایی را برای حل مشكلاتی كه با فرزندمان داریم، پیدا كنیم و طبعاً هر روز با بحرانها و چالشهای بیشماری كه در این راه با آن مواجه هستیم، دست و پنجه نرم میكنیم.
بنابراین پدر و مادر شدن آمیزهای از بیم و امید، خشم و محبت و پیروزی و شكست در راه تربیت است.
علم و تجربۀ تربیت فرزند هر روز در حال نو شدن است. آنچه در جامعۀ ما بهكار میآید ممكن است در فرهنگهای دیگر، كارایی چندانی نداشته باشد كه عكس آن نیز صادق است.
ما در این زمینه نیاز به تجربههای فرهنگ و زمان و زبان خود را داریم كه از تعامل متخصصان و پدر و مادرها بهوجود میآید. این علم سرمایهای عظیم برای یك ملت است. علمی پویا، در حال رشد، تغییر و بالندگی.
آموزش هر علمی، فن و مهارت خاص خود را میطلبد. ظرایفی كه در این حرفه (یعنی تعلیم و تربیت) وجود دارد بسیار زیاد است كه وابسته به شخصیت و مهارتهای فرد آموزشدهنده است.