هنگام می و ... هنگام می و ... هنگام می و فصل گل و گشت و جانم گشت و خدا گشت و حبیب گشت چمن شد دربار بهار... دربار بهار... دربار بهاری خالی از زاغ و جانم زاغ و حبیب زاغ و خدا زاغ و زغن شد از ابر کرم خطه ری رشک ختن شد دلتنگُ چو من مرغ قفس بهر خدا مرغ قفس بهر وطن شد چه کجرفتاری ای چرخ چه بدکرداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری نه آیین داری، نه آیین داری ای چرخ نه دین داری نه آیین داری ای چرخ از خون جوان... از خون جوان... از خون جوانان وطن لاله خدا لاله حبیب لاله جانم لاله دمیده از ماتم سرو... از ماتم سرو... وز ماتم سرو قدشان سروُ جانم سروُ خدا سروُ حبیب سروُ خمیده در سایه گل بلبل از این غصه خزیده گل نیز چو من در غمشان جامه خدا جامه حبیب جامه دریده چه کجرفتاری ای چرخ چه بدکرداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری نه آیین داری، نه آیین داری ای چرخ نه دین داری نه آیین داری ای چرخ از اشک همه... از اشک همه... از اشک همه روی زمین زیر و جانم زیر و زمین زیر و جانم زیر و زبر کن مشتی گرت از... مشتی گرت از... مشتی گرت از خاک وطن هست و جانم هست و خدا هست و وطن هست و به سر کن غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن اندر جلو تیر عدو سینه جانم تیر عدو سینه سپر کن چه کجرفتاری ای چرخ چه بدکرداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری نه آیین داری، نه آیین داری ای چرخ نه دین داری نه آیین داری ای چرخ