تمام مرا تو به دنیا نشاندی
مرا با نگاهت به فردا کشاندی
مرا با دو دستی که افسانه می چید
تو از دامن شب به رویا رساندی
تمام حضورت سحرگاه روشن
تو از لحظه های رهایی رسیدی
اگر لحظه لحظه مرا شعر غم بود
تو بر صورت شب سحر می کشیدی
به تو آسمان هم هوا می سپارد
به تو قاصدک هم سفر می سپارد
ببین آخرین راوی قصه ی عاشقانه
تمام دلش را به تو می سپارد
تمام حضورت سحرگاه روشن
تو از لحظه های رهایی رسیدی
اگر لحظه لحظه مرا شعر غم بود
تو بر صورت شب سحر می کشیدی