تلاش کن
تلاش کن تا هر ان چه هستی را به خاطر بسپاری
شاید فردا عازم جنگ بودی...
تلاش کن تا دریابی پاهایت بر جا ایستاده اند
شاید فردا سرزمینی نداشتی
تلاش کن تا ان ها که می شناسی راخلاصه کنی
شاید فردا ،ان ها هم با تو همین کردند
تلاش کن باغمی که احاطه ات کرده همدردی کنی
شاید فردا توانستی پرچم سپید را بر افرازی
دیروز همه دست در دست هم می خواندیم و
هیچ گاه نمی پنداشتیم روزی پوست یکدیگر را دباغی خواهیم کرد
راجر گفت که این تنها یک مرحله ی گذراست
امابیشتر شبیه یک معمای ابدی به نظر می رسد
دروغ بگو تا جهانی بی اندوه بسازی
روزی می رسد که فردایی بهتر بسازی
چرا لحظات گمشده راثبت کنی؟
روزی می اید که یاد می گیری در جهانی سرشار از اعتماد زندگی کنی.
دیروز همه دست در دست هم می خواندیم و
هیچ گاه نمی پنداشتیم روزی پوست یکدیگر را دباغی خواهیم کرد
راجر گفت که این تنها یک مرحله ی گذراست
امابیشتر شبیه یک معمای ابدی به نظر می رسد
اشکان خطیبی
try to memories everything you are
maybe tomorrow were heading for the war
try to realize where you're feet stands
maybe tomorrow you don't have a land
try to summarize everyone you know
maybe tomorrow they're gonna do so
try to sympathize the pain surrounds you
maybe tomorrow you wave the white flag too
yesterday we were singing all together
never thought about skinning each other
roger said its just a passing phase
but it seems like an eternal maze
lie to fantasize a world with no sorrow
someday you build a better tomorrow
why capturize the moment which is lost
one day you learn to live in a world of trust
yesterday we were singing all together
never thought about skinning each other
roger said its just a passing phase
but it seems like an eternal maze