تو یه حس عمیقی با دردام رفیقی هنوزم
من یه شمعم که می خوام همش با خیالت بسوزم
تو یه عمره غریبی تو این شهر بی عشق صد رنگ
من سکوت میکنم بی تو با خاطراتت چه دلتنگ
خودت بگو با کی درد و دل کنم میون این غریبه ها
خودت بگو جز تو کی شده دلیل بغض و زخم این صدام
خودت بگو خودت بگو
خودت بگو بی عشقت چجوری میشه لحظه را ادامه داد
خودت بگو غیر از دیدنت چی مونده که حالا دلم بخواد
خودت بگو خودت بگو
باز تو میگیری دستامو میگی نترس من همینجام
باز بیدار میشم از خواب و بازم تموم میشه رویام
من به یادت قسم که دیگه تاب دوری ندارم
تو کجایی که با گریه سر روی شونت بزارم
خودت بگو با کی درد و دل کنم میون این غریبه ها
خودت بگو جز تو کی شده دلیل بغض و زخم این صدام
خودت بگو خودت بگو
خودت بگو بی عشقت چجوری میشه لحظه را ادامه داد
خودت بگو غیر از دیدنت چی مونده که حالا دلم بخواد
خودت بگو خودت بگو