تو نه خوابی نه خیالی نه تمنای محالی نه ز دیروز و نه فردا نه ز افسانه نه رویا رویای منی خواب منی در دل بیداری من تو حسرت پنهان شده در خنده و در زاری من رویای منی خواب منی در دل بیداری من تو حسرت پنهان شده در خنده و در زاری من دار و ندار من و دل سوخته در آتش درد آه که آوار جنون با منِ دیوانه چه کرد دار و ندار من و دل رفته به تاراج جنون آینه ی باور من خفته خاکستر و خون سهم مرا جنون بنویس بخت مرا نگون بنویس جان مرا به شعله بکش نام مرا به خون بنویس جان مرا به شعله بکش نام مرا به خون بنویس رویای منی خواب منی در دل بیداری من تو حسرت پنهان شده در خنده و در زاری من رویای منی خواب منی در دل بیداری من تو حسرت پنهان شده در خنده و در زاری من