عاشقی مثل من تو کجا دیده ای قصه لیلی و مجنون را نشنیده ای میروی هرکجا من به دنبال تو تا که گیرم خبری ز حال و احوال تو به امید شبی که شوی یار من لحظه ها را بشمارد دل بیمار من گم شدم در طی راه دنیای تو چشم خود را بدهم بهر تماشای تو قدر یک تار مو فاصله بین ماست اینقدر فاصله هم با چو منی نارواست در خیالات خود میدوم سوی تو تا که دستم برسد بر سر گیسوی تو شب به شب تا سحر تا که پیدا شوی می نهم چشم به هم بلکه تو رویا شوی یار بی مهر من بی وفا عاشقم بشنو حرف دل من را به خدا عاشقم