آی نگارا شد بهارا گل زده خیمه در چمن یاس و بنفشه سر به هم آمده بوی نسترن بازآ بازآ آی نگارا گلعذارا سرو و صنوبر و سمن مست میان انجمن گل زده چاک پیرهن بازآ بازآ بازآ بازآ بی تو دارم سوز نهان بی تو دارم شعله به جان بی تو دارم اشک روان بی تو دارم شعله به جان بازآ بازآ بازآ بازآ سوزم سازم از فراق رویت چشمی گریان تا سحر به کویت جانی مجنون در کمند مویت دارم ای جان در دل آرزویت فصل خزان سرآمده لاله به منظر آمده باده احمر آمده بازآ بازآ بازآ بازآ ناز چرا ناز چرا با دل بیقرار من سوخت بیا سوخت بیا جان پر از شرار من یار منی یار منی شعله مزن به خرمنم خیز بیا خیز بیا دلبر گلعذار من سوسن و سنبل آمده فصل گل و مل آمده نغمه بلبل آمده بازآ بازآ بازآ بازآ از چشم می گونت میبارد افسونت رفتی رو از رویت مجنونی مجنونت آی نگارا میگسارا باده شد از سبو روان دختر به بزم جان صبح چو بوی ارغوان بازآ بازآ بازآ بازآ آی نگارا مشک بارا زلف سیه به تاب ده می به من خراب ده ساغر پرشراب ده باز آ بازآ بازآ بازآ فریاد از آن چشم خندانت آه از دست تیر مژگانت چشمی گریان سینه نالانت در جان دارم سوز حیرانت مفتون مجنون دل پریشانت افت و خیزان کنج ویرانت سرمست از غم سر به دامانت تیر نگه روانه کن جان مرا نشانه کن سوخت بیا نظاره کن بازآ بازآ بازآ بازآ