تو آرام جان هر نفس با منی در این سوگ هجران و درد فراق در این حس زخم خورده ملتهب در آغوش بیرحم یک اتفاق به عشق تو از عمق شب رد شدم از این زجر و اندوه عاشق کشی چه طوفانی از عشق بر پا شده تو در باور من نفس میکشی تو در اوج دلواپسی گم شدی به عطر حضور تو پیدا شدم به طنازی خاک و یک خاطره چه سرگشته و زار و شیدا شدم به عشق تو از عمق شب رد شدم از این زجر و اندوه عاشق کشی چه طوفانی از عشق بر پا شده تو در باور من نفس میکشی تو در باور من نفس میکشی