ای عاشقان تا آسمان راهی نمانده با آب و تاب این مژده را باران رسانده راهی گشودند از زمین تا اوج افلاک دیگر نمانید این چُنین زندانیه خاک ایمان به لبخندِ تو دارم هر که هستم دل را به مِهرت میسپارم هر چه هستم پلکی بزن ای چشم تو باب تماشا دل میبری دل میبری بی حرفو حاشا تو ببر دل ما برسان به خدا کوچه به کوچه آمدم تا برسم به کوی تو غنچه به غنچه گشته ام مست نسیم بوی تو چشمه به چشمه در دلم زمزمه های نام تو بر لبِ گل سحر سحر عِطر خوش سلام تو ایمان به لبخند تو دارم هر که هستم دل را به مهرت میسپارم هر چه هستم پلکی بزن ای چشم تو باب تماشا دل میبری دل میبری بی حرفو حاشا تو ببر دلِ ما برسان به خدا تو ببر دلِ ما برسان به خدا