زمستون امسال روی شال تو خودش رو نشون داد سفیدبخت شد تو داری تو برفا قدم میزنی خیال همه کوچه ها تخت شد یه پالتو یه چکمه یه شال سیاه یه کوچه که دلتنگ پای تو بود صداهای گنجیشکای رو درخت صدای رسیدن صدای تو بود هوا سرده داری بهم میرسی خودم رو توی قهوه حل میکنم میام توی کوچه چه حالی میده زمستونو دارم بغل میکنم کنار شومینه واسه بودنت یه جنگل سپیدارو صف میکنم منم توی قهوت دارم سر میرم منم توی قهوت که کف میکنم هوا سرده داری بهم میرسی خودم رو توی قهوه حل میکنم میام توی کوچه چه حالی میده زمستونو دارم بغل میکنم