از غصه خوردن و از بی خیالیات حالا که اومدی از چی بگم برات از بغضی که نذاشت حرفامو رو کنم این قصه رو میخوام امشب شروع کنم هرچی دلم گرفت فکر کردم عادته این خونه بی صدات زندون حسرته هرچی دلم گرفت فکر کردم عادته این خونه بی صدات زندون حسرته با اسم تو دلم میریزه خود به خود هرچی زمان گذشت چیزی عوض نشد من گریه میکنم این بودن تو رو بارون میزنه تو این هوا نرو موندم از اینکه تو دیگه تو نیستی و باور نمیکنم این جای خالیو هرچی دلم گرفت فکر کردم عادته این خونه بی صدات زندون حسرته هرچی دلم گرفت فکر کردم عادته این خونه بی صدات زندون حسرته