عشق به رنگ آبی آسمانی ست عشق لبخندتو، عطر مهربانیست در چشمانت می یابم راز نهان را آرام جانی و ،جانی زمان را در دنیایی که لحظه ها دوانند ساعتها درد جاری در جهانند دست در دستم بُگذار و شک را رها کن سازِدل برگیر و شوری به پا کن قاصدک از زبانت شِنُفته عشق من در وجودت شکفته شب ز رویای تو جان گرفته یار من پس کجایی؟! می روید از باغ زندگانی لحظه های خوش همزبانی بر گل عاطفه سایِبانی با دلم آشنایی