شب تولدم دوباره تنهام میگیره بغضم میباره اشکهام دیگه نه حسی دیگه نه حالی بگو عزیزم بگو کجایی یعنی نمیای دیگه سراغم یعنی نمیخوای تو اتاقم تو شمع بچینی تولدمو تو جشن بگیری من دیگه خستم به جون تو شب تولدم بدون تو اینا عذابه همش یه خوابه بگو چیکار کنم بدون تو نه آرزویی تو قلبمه حتی زنگتم یه مرهمه آخه عزیزم یه زنگ بزن بم که نبودت تنها دردمه نه حوصله تبریک دارم با همه دنیا بده رفتارم نه شمع میخوام نه تولد بذار بد بگن دیگه همه دربارم تو که نیستی همه روزهام غمه مثل شمع آب میشم میگن همه نه حوصلهی دوستامو دارم انگار یه چیزی توی دنیام کمه