بزن دوغ را بزن دوغ را بزن دوغ درون مشک کوچک را بزن ای کدبانو دوغ را بزن مهمان می آید خانه غم دنیا مانند سه پایه ای مخصوص مشک شده آمده و با من دوست شده از دست روزگار تلخ دلم مانند مشک و سه پایه شده بزن دوغ را بزن دوغ را بزن دوغ درون مشک کوچک را بزن ای کدبانو دوغ را بزن مهمان می آید خانه بهار می آید بهار می آید هوای تازه بوجود می آید در هر روستایی یک مشک پر از دوغ به هر سه پایه مخصوص است من نان میخواهم خوراک غذا می خواهم من نون گرم همراه دوغ می خواهم صبح زود همراه نان کره از مشک پر از دوغ می خواهم بزن دوغ را بزن دوغ را بزن دوغ درون مشک کوچک را بزن ای کدبانو دوغ را بزن مهمان می آید خانه بیارید ههمراهی چشم سبز گله و گوسفندان را بدوشد از داخل مشک برای من پیاله ای پر از دوغ بریزد بزن دوغ را بزن دوغ را بزن دوغ درون مشک کوچک را بزن ای کدبانو دوغ را بزن مهمان می آید خانه مانند آفتاب بیا مهمان من شو پایت را در جان من بگذار طاقت دوریت را ندارم آتشی به جانم زده شده بزن دوغ را که ناراحتم دلم مثل برگ زرده بزن دوغ دوباره شبز شود علف تا زانوها زرد شده