همه دردها، همه تردیدها، که راه میرن با من / همه بایدها، همه بایدها، که صف کشیدن تا من / وقتی که میاندازم نگاهم رو رو به آسمونها، همه این واژه ها میرن از بین، میرن از بین ما / رو به تو و رو به من، ستاره ها میدرخشن / رو به تو و رو به من، ستاره ها میدرخشن / همه صداها، که شدن نزدیکتر از نفس هام به من / همه رابطه ها، که گرفتن سهمی از سوی ذهن من رو / ستاره ها چون دورن از من، کوچیکتر از اونن که هستن، بین دید ما تا اونها فاصله هاست / درگیریهای ذهن ما، کشیدن دیواری بین ما / شاید با دوری از اونها، بتابه نوری رو به ما / رو به تو و رو به من، ستاره ها میدرخشن