ساقیا مِی کم نکن امشب به خاک افتاده ام ماهِ من پیدا شده بهرش هلاک افتاده ام ساقیا با جامِ دیگر مستی ام را تازه کن حالِ خوبم را به مستی در جهان آوازه کن مست و هلاکم من شاخه ی تاکم من در طلب رویِ تو سُجده به خاکم من مست و هلاکم من شاخه ی تاکم من در طلبِ روی تو سُجده به خاکم من ساقیا دل میبُرم از هر چه جز چشمان یار پُر کن این پیمانه را، جان میکنم قربان یار ساقیا تصویرِ ماهم روی جام افتاده است طالعِ من را ببین ماهِ تمام افتاده است مست و هلاکم من شاخه ی تاکم من در طلبِ روی تو سُجده به خاکم من مست و هلاکم من شاخه ی تاکم من در طلب روی تو سُجده به خاکم من