به سراغ من اگر می آیید، پشت هیچستانم . پشت هیچستان جایی است . پشت هیچستان رگ های هوا، پر قاصد هایی است که خبر می آرند، از گل واشده دورترین بوته خاک . روی شن ها هم، نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح به سر تپه معراج شقایق رفتند . پشت هیچستان، چتر خواهش باز است : تا نسیم عطشی در بن برگی بدود، زنگ باران به صدا می آید . آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی ، سایه نارونی تا ابدیت جاری است . به سراغ من اگر می آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بر دارد چینی نازک تنهایی من.