از این خیابونا هر وقت رد میشم دیوونه تر میشم بی حد واندازه باور کن این روزا هر چی که میبینم فکر منو داره یاد تو میندازه از این خیابونا حیرون و سرگردون هر روز رد میشم فک می کنم کم کم دیونه بازی رو دارم بلد میشم انگار قدمام به این خیابونا وقتی که تو نیستی بدجوری وابسته است انقدر که با فکرت قدم زدم اینجا حتی خیابونم از قدمام خسته است تو این پیاده رو بین همین مردم با اشتباه اما خیلی تو رو دیدم این که چرا نیستی من این سوال و از هرکس که میدیدم صد بار پرسیدم وقتی حواس تو درگیر رفتن بود بیهوده جنگیدم تو از همون اول منو نمیخواستی من دیر فهمیدم انگار قدمام به این خیابونا وقتی که تو نیستی بدجوری وابسته است انقدر که با فکرت قدم زدم اینجا حتی خیابونم از قدمام خسته است